سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























مدیحه سرای بیتانه

خلیفه ‏و یهودی مدنی

از ابی الطفیل روایت شده که گوید: من حاضر شدم بر نماز بر ابی بکر صدیق سپس جمع شدیم بر عمربن خطاب و با او بیعت کردم و چند روزی ماندیم و بمسجد رفت و آمد میکردیم و پیش عمر میرفتیم تا آنکه او را امیر المومنین نامیدیم پس در بینیکه ما پیش او نشسته بودیم ناگاه یک یهودی از یهودیان مدینه پیش عمر آمد که یهودیها خیال میکردند او از فرزندان هارون برادر موسی بن عمران علیهما السلام است تا آنکه ایستاد دربرابر عمر و گفت باو: ای امیر مومنان‏کدام یک شما داناتر به پیامبر شما و کتاب پیامبر شماست تا از او سئوال کنم از آنچه میخواهم پس عمر اشاره بعلی علیه السلام کرد و گفت: این اعلم و داناتر به پیامبر ما و قرآن پیامبر ماست.
یهودی گفت: آیا تو چنین هستی ای علی (ع): فرمود: به‏پرس از هر چه که میخواهی گفت من سئوال میکنم تو را از سه تا و سه تا و یکی علی علیه السلام فرمود و چرا نمیگوئی من میپرسم از تو از هفت چیز، یهودی گفت: از سه تای اول میپرسم اگر جواب درست دادی از سه تای دیگر و یکی میپرسم و اگر جواب ندادی یا غلط جواب دادی دیگر سئوالی نمیکنم.
علی علیه السلام باو فرمود: از کجا میدانی اگر پرسیدی و من تو را جواب دادم که خطا رفتم یا درست گفتم، گوید: پس یهودی دستی در آستین خود برد و کتاب کهنه ای بیرون آورد و گفت این کتاب میراث من از پدران و نیاکان منست با ملاء و دیکته‏موسی و خط هارون و در آن این خصالستکه میخواهم از تو سئوال کنم، پس علی علیه السلام فرمود: قسم بخدااگر جواب درست بتو دادم مسلمان میشوی‏یهودی بآنحضرت گفت: قسم بخدا اگر جواب درست دادی همین ساعت بدست تو مسلمان میشوم: علی علیه السلام فرمود: سئوال کن یهودی گفت: خبر بده بمن از اول سنگی که بر روی زمین گذارده شد و از اول درختیکه روی زمین‏روئیده شد و اول چشمه ایکه روی زمین جاری گردید چه بود؟
علی علیه السلام‏فرمود: ای یهودی بدرستیکه اول سنگی که بر روی زمین نهاده شد یهود خیال میکند که صخره و قله بیت المقدس بود و دروغ گفتند آن حجر الاسود بود که آدم آنرا با خودش از بهشت بزمین آوردپس آنرا در رکن بیت الله الحرام قرارداد و مردم آنرا لمس میکنند و او را میبوسند و با آن تجدید عهد و پیمان میکنند در میان خودشان و خدا، یهودی‏گفت: گواهی میدهم بخدا قسم که تو راست گفتی.
علی علیه السلام باو فرمود: و اما اول درختیکه بر روی زمین روئیده شد یهود پنداشته که آن درخت زیتون بود و دروغ گفته و لیکن آن درخت خرمای نوعی است (خرمای عجوه) که آدم آنرا از بهشت با خود بزمین آورد و کاشت پس اصل همه خرماها از عجوه است، یهودی گفت شهادت میدهم بخدا که راست گفتی.
فرمود: و اما اول چشمه ایکه بر روی زمین جاری شد یهود گمان کرده که آن چشمه ئی است که زیر صخره بیت المقدس است و دروغ پنداشته و لیکن آن‏چشمه حیات و آب زنده گیست که رفیق موسی (یوشع) ماهی نمک سود شور را فراموش کرد پیش آن و چون آب بماهی رسید زنده شد و در آب پرید و موسی و رفیقش عقب او را گرفتند تا بخضر رسیدند، پس یهودی گفت بخدا قسم که راست گفتی.
علی علیه السلام فرمود:سئوال کن گفت: مرا خبر بده از منزل محمد که در کجای بهشت است علی علیه السلام فرمود: منزل محمد از بهشت، بهشت عدن در میان بهشتها است نزدیکترین بهشتها بعرش خدای رحمن عز وجل است، یهودی گفت شهادت میدهم بخداقسم که راست گفتی.
علی علیه السلام فرمود: به پرس، گفت: خبر بده مرا از وصی محمد در اهلش چه اندازه میماند بعد از آنحضرت و آیا میمیرد یا کشته میشود، علی علیه السلام فرمود: ای یهودی سی سال بعد از او میماند و رنگین میشود این از این و اشاره کرد بسر و محاسن مبارکش گوید:پس یهودی از جا پرید و گفت: شهادت میدهم ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله.
حافظ عاصمی در زین الفتی‏در شرح سوره هل اتی نقل کرده و در حدیث افتاده است چنانچه میبینی و در آن تصریح عمر است بر اینکه علی علیه السلام اعلم امت است به پیامبر آن و کتاب او، و موسی صاحب الوشیعه میگوید: عمر اعلم امت است علی الاطلاق بعد از ابی بکر، و الانسان علی نفسه بصیره، و آدمی بر خودش بیناتر است.

ترجمه الغدیر - ج 12

 


 

17-معجزات امام علی (ع)ماجرای یک یهودی باامیرالمومنین علی علیه السلام

شیخ صدوق (ابن بابویه)که857سال بعدازمرگش قبرش شکافته شدوجسم مطهرش سالم بودروایت می کند:روزی حضرت علی(ع)درراهی میگذشت یک نفریهودی که ازیهودیان خیبربودباآن حضرت همراه شددربین راه به دره ای که براثرسیل آب زیادی درآن جمع شده بودرسیدند.یهودی فوراپارچه ای راکه نخی یاپشمی بودبه خودپیچیدوروی آب براه افتادمقداری که رفت علی(ع)راصدازدوگفت:اگرآنچه رامن میدانم تومی دانستی ازآب عبورمیکردی همان طورکه من عبورکردم.امیرالمومنین به اوفرمودند:قدری توقف کن سپس اشاره ای فرمودفوراآب منجمدگردیدوسفت شدوبه روی آب براه افتاد.یهودی که چنین دیدخودرابرقدمهای علی(ع)انداخت وعرض کرد:ای جوانمردچه چیزی گفتی که آب رابه سنگ تبدیل کردی؟امیرالمومنین فرمودند:توچه چیزگفتی که برروی آب عبورکردی؟عرض کرد:من خدارابه اسم اعظم اوخواندم.علی(ع)فرمودند:اسم اعظم خداچیست؟عرض کرداسم جانشین پیامبرآخرالزمان.امیرالمومنین فرمودند:من جانشین پیامبرآخرالزمان حضرت محمد(ص)هستم.یهودی به حقانیت آن حضرت اعتراف کردواسلام آورد.


 

18-معجزه امام علی(ع)فرمود:این حیوان درنده اجازه می خواهدکه همین امشب به قادسیه برودو سنان بن وابل رابخورد...

درکتاب "الاربعین"نوشته یکی ازاهل سنت آمده است:ابن ابقع اسدی می گوید:

 

باگروهی ازمردم به همراه امیرالمومنان علی(ع)درصحرای بی آب وعلفی

بودیم، شب فرارسید،حضرتش درجستجوی محلی بودندکه استراحت

کنند.آن حضرت درموضعی ایستادومردم نیزایستادند.من نیزافساراسبش

راگرفتم،ساعتی نگذشت ناگهان دیدم اسب ازترس به هیجان درآمده

گوشهایش رابالامی بردوپاهایش رابرزمین می زدومرامی کشاند.

وقتی امیرمومنان علی(ع)این حرکت رااحساس کردازخواب بیدارشده

وفرمود:چه خبراست؟

عرض کردم:اسب به هیجان آمده وبی قراری می کند.

حضرت فرمودند:احساس می کنم که حیوان درنده ای دراین نزدیکی هادیده

باشد.آنگاه حضرتش برخاست وشمشیرش راحمایل نمودنگاه کردوحیوان

درنده ای رادیدوبه اوفریادزد.حیوان درنده توقف کرد،حضرت به طرفش

رفت،وقتی حضرت به کنارحیوان رسید،حیوان درنده پاهای حضرتش

راهمانندگربه می لیسید،حضرت کنارگوش اوایستادوفرمود:برای چه 

اینجاآمده ای؟

ماازآن حیوان همهمه ای شنیدیم،ولی منظورش رانفهمیدیم.

حضرت روبه ماکردوفرمود:آیامی دانیدچه می گوید؟

عرض کردیم:نه.

فرمود:اوازمن اجازه می خواهدکه همین امشب به قادسیه رفته وسنان بن

وابل رابخورد.ونیزمی گوید:من برکسانی که بامحمد(ص)وآل محمد(ص)

دشمنی دارندمسلط هستم.واین درحالی است که سنان بامن به جنگ

برخاست درحالی که بامن معاهده بسته بودواکنون پیمان شکسته است.

آنگاه امیرالمومنین علی(ع)به درنده گفت:برووکارت راانجام بده.

درنده رفت وماشب درهمانجاماندیم وامیرالمومنان علی(ع)به جایگاه

خودبازگشت.بعد،ازقادسیه خبررسیدکه شب گذشته درنده ای سنان بن

وابل رادریده وخورده است.

همراهان حضرت علی(ع)به همراه حضرتش به سوی قادسیه رفتندواهالی

قادسیه راازقضیه ی گفت وگوی علی(ع)بادرنده آگاه نمودند،من ازاین جریان

شگفت زده شدم.

امیرمومنان فرمود:ازچه تعجب می کنی؟سوگندبه خدایی که دانه راشکافت

وموجودزنده راآفرید!اگربخواهم آیات،نشانه ها،معجزات،وشگفتی هایی راکه

رسول خدا(ص)به من یادداده به مردم نشان دهم مردم به جهت نداشتن

ظرفیت کافرخواهندشد! 


 

19-فضائل علی(ع)معجزه رکوع وسجوددرخت ...

ابوزبیرگوید:ازجابربن عبدالله پرسیدم:آیاعلی(ع)دارای معجزه یانشانه هایی

 

بود؟

 

گفت:آری سوگندبه خدا!آن حضرت دارای معجزه هایی روشن بودکه

گروههایی دراجتماعات شاهدآنهابودند،جزشخص معاندآن علائم راانکارنمی

کندوجزکافرکسی آنهاراکتمان نمی کند،ازجمله آن معجزات این بودکه روزی

درمسیری باحضرتش همسفربودیم حضرت فرمود:

برویم تادرزیرسایه این درخت سدردورکعت نمازبخوانیم.

مارفتیم وبه کناردرخت رسیده ونشستیم،حضرت مشغول نمازشدوشروع به

رکوع وسجودنمود.مامیدیدیمآنگاه که حضرت به رکوع میرفت درخت سدرنیزبه

رکوع میرفت وبه هنگام سجده درخت نیزسجده می نمود،وبه هنگام قیام

امام قیام می نمود.چون این منظره رادیدیم شگفت زده گشته ومنتظرشدیم

تاحضرت نمازش رابه پایان رساند.آنگاه که نمازش به پایان رسیددعاکردو

فرمود:"الهمٌ صلٌ علی محٌمدوآل محٌمد"

"خداوندا!برمحمدوخاندان محمددرودفرست"

دراین هنگام شاخه های درخت(به قدرت خداوندبه سخن درآمده)

وگفتند:آمین آمین.

سپس فرمود:"اللهمٌ صلٌ علی شیعة محمٌدوآل محمٌد" "خداوندا!برشیعیان

محمٌدوخاندان محمٌددرودفرست"

دراین موقع برگهاوشاخه های ضخیم ونازک درخت(به قدرت خداوندبه سخن

درآمده)وگفتند:آمین آمین.

سپس فرمود:"الهمٌ العن مبغضی محمٌدوآل محمٌد،ومبغضی شیعة محمٌدوآل

محمٌد" "خداوندا!بردشمنان محمٌدوخاندان محمٌدودشمنان شیعیان آنان لعنت

کن"

بازدراین هنگام برگهاوشاخه های ضخیم ونازک می گفتند:آمین آمین.

منبع:کتاب الثاقب فی مناقب


 

20-معجزه حضرت علی(ع)سخن گفتن باپرندگان....

 

عماربن یاسر گوید: من با امیرالمومنین علیه السلام در مسجد جامع کوفه بودم و کسی غیر از من نزد آن حضرت نبود. شنیدم که امیرالمومنین علیه السلام می فرمود:

 

او را باور کن، او را باور کن.

من به اطراف نگاه کردم و کسی را ندیدم، خیلی تعجب کردم.

حضرت به من فرمود:

ای عمار! مثل اینکه با خودت می گویی که من با چه کسی حرف می زنم؟

عرض کردم: بله، چنین است.

فرمود:سرت را بلند کن.

سرم را بلند کردم و، دو کبوتر را دیدم که با هم حرف می زدند.

فرمود:ای عمار! می دانی که چه می گویند؟

عرض کردم: نه، ای امیرالمومنین!

فرمود:

کبوتر ماده به کبوتر نر می گوید که تو به غیر از من، دل بسته ای و از من دوری گزیده ای؟

و کبوتر نر سوگند خورده و می گوید که این چنین نیست.

ماده گفت که من حرف تو را باور نمی کنم.

نر به او گفت که سوگند به حق کسی که در این قبله است! من به غیر از تو به کس دیگری دل نبسته ام.

عمار، من به کبوتر ماده گفتم: گفته های او را باور کن، گفته های او را باور کن.

عمار گوید، عرض کردم: ای امیرالمومنین! من کسی را غیر از سلیمان بن داود علیه السلام نمی شناسم که به زبان پرندگان آشنایی داشته باشد.

فرمود:

ای عمار! همانا سلیمان به حق ما اهل بیت از خداوند درخواست کرد به زبان پرندگان آشنایی یافت.

[1]



نوشته شده در شنبه 91 بهمن 7ساعت ساعت 4:42 عصر توسط علی بیتانه| نظر بدهید
طبقه بندی: معجزه علی علیه السلام5

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin