سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























مدیحه سرای بیتانه

                مداح بیتانه در خدمت شما سروران عزیز

 

پول با وفا؟!
مسعودى در ((مروج الذهب )) مى نویسد: واقدى گفت : من دو دوست داشتم یکى هاشمى و از سادات که با او چون یک روح در دو بدن بودیم تنگدستى سختى پیش آمد کرد، عیدى هم در همان ایام از راه رسید. زنم گفت : خودمان صبر مى کنیم ولى این بچه ها اطفال همسایگان را مى بینند، دلم براى آنها مى سوزد اگر طورى مى شد که اقلا براى اینها لباسى تهیه مى کردیم خوب بود.
نامه اى براى رفیق سید و هاشمیم نوشتم درخواست کمک کردم ، او کیسه اى سربسته به مهر خود برایم فرستاد و در ضمن نوشته بود داخل کیسه هزار درهم است . هنوز در کیسه را باز نکرده بودم که از رفیق دیگرم نامه اى رسید. او هم درخواست کمک از من کرده بود، من کیسه سربسته را برایش فرستادم از منزل خارج شده به مسجد رفتم . شب را از خجالت زنم در مسجد گذرانیدم ، فردا که آمدم و جریان را براى زنم گفتم او مرا سرزنش ‍ نکرد بلکه مرا نیز ستود.
در همین موقع رفیق سیدم آمد، همان کیسه سربسته را در دست داشت و گفت : باید راست بگویى چه کردى کیسه اى را که برایت فرستادم ، من جریان را برایش شرح دادم . او نیز گفت : وقتى نامه تو به من رسید تمام دارایى و ثروتم همان هزار درهم بود که برایت فرستادم ، آن وقت به دوستم نامه اى نوشتم و درخواست کمک از او کردم ، چیزى نگذشت دیدم کیسه خود مرا دست نخورده برایم فرستاد.
آنوقت هزار درهم را با یکدیگر قسمت کردیم صد درهم ابتدا براى زن من خارج نموده از بقیه ، سهم هر یک سیصد درهم شد. این جریان به گوش ‍ ماءمون رسید مرا احضار کرد، تفصیل قضیه را برایش شرح دادم و او هم دستور داد: هفت هزار دینار بدهند، بهر کدام دو هزار دینار و هزار دینار را برایم زنم اختصاص داد.(( روضات الجنات ج 7 ص 269 ))

                             بابت مجالس روضه خوانی وذکر مصیبت *** شماره تماس:09159928520

                                                                  ***



نوشته شده در جمعه 91 بهمن 6ساعت ساعت 9:1 عصر توسط علی بیتانه| نظر بدهید
طبقه بندی: حکایت های خواندنی 1

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin