سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























مدیحه سرای بیتانه

چرا برای اموات ختم قرآن می‌گیریم؟!

ما که زنده ایم ،از قرآن چه بهره‌ای گرفته ایم که می‌خواهیم برای مرده‌ها مجلس ختم قرآن بگیریم و به آنها بهره برسانیم! در مجلس ختم مرده‌ها هم مردم اصلاً گوش به صدای قرآن نمی‌دهند. وقتی اشعار خوانده می‌شود، گوش می‌دهند. دوست دارند یکی چهچه بزند و آنها هم به به بگویند و ثوابش را به روح خُلْد آشیانِ جَنَّت مکان هدیه کنند. ما نسبت به قرآن جفا می‌کنیم و سرانجام چوب آن را می‌خوریم.

تدبر

فهم قرآن بهتر از ختم قرآن

( أ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها ) ؛

«مگر این دلها بسته است که قرآن راهی برای نفوذ در آنها نمی‌یابد.»

ده بار و صد بار هم که ختم قرآن کنید از قرآن بی خبرید. یک آیه را بگیرید و روی آن تکیه کنید و در دل بنشانید و در عمل پیاده کنید، از ده ختم قرآن نافع تر است. شما که زنده اید، از قرآن چه بهره‌ای گرفته اید که می‌خواهید برای مرده‌ها مجلس ختم قرآن بگیرید و به آنها بهره برسانید! در مجلس ختم مرده‌ها هم مردم اصلاً گوش به صدای قرآن نمی‌دهند.

وقتی اشعار خوانده می‌شود، گوش می‌دهند. دوست دارند یکی چهچه بزند و آنها هم به به بگویند و ثوابش را به روح خُلْد آشیانِ جَنَّت مکان هدیه کنند. ما نسبت به قرآن جفا می‌کنیم و سرانجام چوب آن را می‌خوریم.


یاران؛ به هوش باشید!

(‌... فَإنَّما یبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ...‌) ؛

می‌گوید: به هوش باشید که دارید از خودتان مایه می‌گذارید و سعادت ابدی را از دست می‌دهید! شرف و عزّت انسانی خود را به پای جمادات و نباتات و حیوانات می‌ریزید! شما مرده پرستی می‌کنید دائماً این جمادات مرده را تر و خشک می‌کنید! مگر این خانه و ساختمانتان جماد نیست؟! مگر این ماشین و فرش و لباس و دکورهای زندگیتان جماد نیست؟! شما یک عمر است که به همین‌ها عشق می ورزید؛ پس خودتان کجایید؟! هیچ به خودتان رسیده اید که من چه کاره ام؟! دیوار خانه را رنگ آمیزی و نقاشی کردید، آیا دیوار خانه‌ی قلبتان نقاشی و رنگ آمیزی نمی‌خواهد؟( صِبْغَةَ اللهِ وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً ... ) ؛

پس رنگ خدا در جان شما کجاست؟ مرگ بر آن انسانی که شرف و شخصیتش بسته به جمادات باشد.

( قُتِلَ الْإنْسانُ ما أکْفَرَهُ ) ؛

خانه‌ی من زیبا و ویلای من اعلا و ماشین من رهوار است؛

من آنم که رستم بود پهلوان!

خیاط، لباس خوب دوخته و بنّا، خانه‌ی خوب ساخته و نجّار، در و پنجره‌ی خوب درست کرده؛ شما خودت چه هستی و چه کردی؟!

یکی از معیارهای دیگر برای انسانیت، مسئولیت و تکلیف است. می گویند انسان کسی است که احساس تکلیف بکند و بداند مسئول جامعة خویش است

انسان هر چه در این دنیا اضافه کند، از خودش کم کرده است. عمر و بینایی و شنوایی و قوای درّاکه‌ی روحی را از دست داده و یک مشت موجودات فنا پذیر را به دست آورده است!

ثعلبه چه کرد؟! خدا را با گاو و گوسفند و شتر معاوضه کرد!! آیا این معامله، احمقانه نیست؟ صَدَقَ اللهُ الْعَلی الْعَظیمُ؛

تمام دنیا را هم که بگیرد و خدا را از دست بدهد زیان کرده است.

وَ کُلُّ وِجْدانِ حَظٍّ لاثَباتَ لَهُ فَاِنَّ مَعْناهُ فِی التَّحْقیقِ فِقْـدانٌ



هرچه که بقا ندارد وجدان آن در واقع فقدان است! چون نیروهای الهی خود را از دست داده و آن فانی را به دست آورده است؛ پس در واقع وجدان نیست بلکه فقدان است؛ یافتن نیست بلکه باختن است.
آخرت

آبادانی دنیا به چه قیمت؟!

یا عامِراً لِخَرابِ الدَّهْرِ مُجْتَهِداً بِاللهِ هَلْ لِخـَرابِ الدَّهْرِ عُمْرانٌ



«ای کسی که می‌کوشی دنیا را آباد کنی؛ [خانه و ماشین و تجمّلات زندگی‌ات را تازه و نو سازی] تو را به خدا قسم، آیا آنچه را که روزگار ویران می‌کند تو می‌توانی آن را آباد کنی؟!»

روزگار دارد خودت را ویران می‌کند؛ موهای سیاه را سفید؛ صورت زیبا را پرچین و چروک ؛ چشم را نابینا و گوش را ناشنوا کرده است!! او دارد علی الدّوام روی تو کار می‌کند و پایه‌های ساختمان وجودت را در هم می‌ریزد؛ تو داری روی جمادات کار می‌کنی و آنها را می آرایی و آب و رنگ تازه و نو به آنها می‌زنی.



بـِلالُ الشَّیـْبِ فى فـَوْدَیــْکَ* نادی

باَعْلَی الصَّوْتِ: حَی عَلَی الذِّهابِ



این شاعر تشبیه خوبی کرده است: بلالِ م?ذّن بالای مناره می‌رود و فرارسیدن وقت نماز را اعلام می‌کند و می‌گوید: (حَی عَلَی الصَّلَوةْ)؛ «بشتاب به سوی نماز.» این موهای سفید بناگوش ما نیز دمِ گوش ما نشسته و اذان می‌گوید و فرا رسیدن وقت رفتن را اعلام می‌کند و می‌گوید:

(حَی عَلَی الذِّهابِ)؛ «بشتاب برای رفتن و آماده‌ی رفتن باش»


ملاک انسانیت، روح و جان انسان است

یکی از معیارهای دیگر برای انسانیت، مسئولیت و تکلیف است. می گویند انسان کسی است که احساس تکلیف بکند و بداند مسئول جامعة خویش است.

خداوند حکیم قصّه‌ی ثعلبه را برای ما گفته است تا هشدارمان بدهد که: مراقب باشید؛ همچون ثعلبه نشوید که خدا را بفروشید و گاو و گوسفند و شتر بخرید.اَلـْحَذَر؛ اَلـْحَذَر؛ خدا را از دست ندهید که با پول های انباشته ی از راه نا مشروع، خانه و کاخ و برج و بارو بسازید و از دادن مال اندکی به عنوان خمس و زکات، طبق دستور خدا بخل بورزید که فردا به طور مسلّم ـ همانگونه که قرآن فرمود ـ طوق آتشین گردنتان خواهد شد!

عرفای اسلامی کمال انسان را در سیر و سلوک الی الله و رسیدن به لقاءالله می دانند و از نظر فیلسوفان و حکمای اسلامی کمال انسان، یکی در حکمت است و دیگر در عدالت. مقصودشان از عدالت، عدالت اخلاقی است (عدالت اجتماعی تابع عدالت اخلاقی است) یعنی در میان قوا و غرائز انسان تعادل و توازن بر قرار باشد و این قوا و غرائز تحت حکومت قوّة عاقله باشد، یعنی عقل مسلّط بر سائر قوا و غرائز باشد.


روح آدمی انسانیت را خواهد ساخت

انسانیت انسان به روح او است، چون از نظر فلسفی برای ما ثابت شده که شیئیّت شیء به صورت او است. تا آن هست، شیء باقی است و چون از بین رفت، شیء هم از میان خواهد رفت. شکی نیست که قرآن انسان را مرکّب از روح و بدن می داند و آیة فإذا سویته و نفخت فیه من روحی؛ چون او را موزون کردم، از روح خود در او دمیدم. از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود که حقیقت روح چیزی غیر از بدن است و تا آن نباشد انسان به وجود نمی آید :



یا خادِمَ الْجِسْمِ کَمْ تَسْعَی لِخِدمَتِهِ فَاَنْتَ بِالنَّفْسِ لا بِالْجِـِــسْمِ اِنْسـانٌ



ای نوکر جان نثار بدن؛ تو که دایم مشغول چاق و چِلّه کردن این بدن هستی؛ گاه زیاد می‌خوری که چاقش کنی، گاه رژیم می‌گیری که لاغرش سازی! این بدنی که چند روز دیگر خوراک مار و مور خواهد بود!! چرا به خودت نمی‌رسی؟! تو آخِر روح و جان نیز داری. ملاک انسانیت تو، روح و جان توست؛ نه این جسم و تن تو! بدن را می آرایی و برای کرم های زیر خاک، خوراک مناسب فراهم می‌کنی! امّا اصلاً خبر از روح بیچاره ات نمی‌گیری که او چه هست و از کجا آمده است و به کجا می‌رود و برنامه‌ی چاق و لاغر کردن آن کدام است؟!!

خلاصه آن که خداوند حکیم قصّه‌ی ثعلبه را برای ما گفته است تا هشدارمان بدهد که: مراقب باشید؛ همچون ثعلبه نشوید که خدا را بفروشید و گاو و گوسفند و شتر بخرید.اَلـْحَذَر؛ اَلـْحَذَر؛ خدا را از دست ندهید که با پول های انباشته ی از راه نا مشروع، خانه و کاخ و برج و بارو بسازید و از دادن مال اندکی به عنوان خمس و زکات، طبق دستور خدا بخل بورزید که فردا به طور مسلّم ـ همانگونه که قرآن فرمود ـ طوق آتشین گردنتان خواهد شد!

( وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ یبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یوْمَ الْقِیامَةِ ...)(آل عمران / 180)

بخش قرآن تبیان

منبع :

بیانات حجت الاسلام ضیاء آبادی


نوشته شده در جمعه 91 بهمن 13ساعت ساعت 2:23 عصر توسط علی بیتانه| نظر بدهید
طبقه بندی: چرا برای مردگان ختم قران میگیریم

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin