مدیحه سرای بیتانه
فرا رسیدن اجل شخصى بى دست و پائى ، هزارپائى را دید و آن را کشت ، عارف وارسته اى از آنجا گذشت و انگشت تعجب به دندان گرفت و گفت : ((در شگفتم که وقتى ، اجل (آخر عمر) فرا رسد، هزارپا، بوسیله شخص بى دست و پا کشته مى شود، آرى با فرا رسیدن اجل ، نمى توان جلو آن را گرفت )). ************************************************************************************** دوست ناباب در عصر پیامبر اسلام (ص ) در میان مشرکان ، دو نفر با هم دوست بودند، نام این دو نفر، عقبه و ابى بود.
*************************************************************************************** مداح بیتانه در خدمت شما سروران عزیز
شخصى به محضر مبارک پیامبر اسلام (ص ) رفت و عرض کرد اوصینى :((مرا راهنمائى کن )). بابت مجالس روضه خوانی وذکر مصیبت *** شماره تماس:09159928520 *** مداح بیتانه در خدمت شما سروران عزیز
((شخصى را دیدم یخ مى فروخت ، و مکرر فریاد مى زد: ارحموا من یذوب رأ س ماله : ((به کسى که سرمایه اش ذوب مى شود رحم کنید)) پیش خود که انسان این است معنى سخن خداوند در سوره عصر که : بابت مجالس روضه خوانی وذکر مصیبت *** شماره تماس:09159928520 *** مداح بیتانه در خدمت شما سروران عزیز
رسول اکرم (ص ) در مجلسى آیه 7 و 8 سوره زلزال را خواند: بابت مجالس روضه خوانی وذکر مصیبت *** شماره تماس:09159928520 ***
گفت:* لا تقنطوا من رحمة الله
( "از رحمت خدا نا امید نشوید ."(زمر/ 53 گفتم:انگار مرا فراموش کرده ای ؟ گفت ( " مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم."(بقرة/ 152 گفتم: تا کی باید صبر کرد؟ گفت:* ( "تو چھ می دانی ! شاید موعدش نزدیک باشد"(احزاب/ 63 گفتم: تو بزرگی ونزدیکیت برای من کوچک خیلی دوره! تا آن موقع چکار کنم؟ گفت:* ( " کارھایی را کھ بھ توگفتم انجام بده وصبر کن تا خدا خودش حکم کند.(یونس/ 109 گفتم: تو خدایی وصبور ! من بنده ات ھستم وظرف صبرم کوچک است...یک اشاره کنی تمامھ! گفت"* ( "شاید چیزی کھ تو دوست داری بھ صلاحت نباشد!."(بقرة/ 216 گفتم: انا عبدک الذلیل الضعیف...اصلآچطور دلت میاد؟ گفت " خدا نسبت بھ ھمھ ی مردم مھربان است" گفتم: دلم گرفتھ گفت: * بفضل الله و برحمتھ فبذلک فلیفرحوا * ( " (مردم بھ چی دلخوش کردن؟) باید بھ فضل ورحمت خدا شاد باشند)"(یونس/ 58
گفتم: اصلآ بی خیال! توکلت علی الله گفت ( "خدا آنھایی را کھ توکل می کنند دوست دارد."(آل عمران / 159 گفتم: خیلی چاکریم ! ولی این بار انگار گفتی کھ حواست رو خوب جمع کن یادت باشھ: گفت:* و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابھ خیر اطمان بھ و ران اصابتھ فتنة انقلب
" بعضی از مردم خدا را فقط بھ زبان عبادت می کنند. اگر خیری بھ آنھا برسد آ رامش پیدا می کنند واگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان شوند رو گردان می شوند . بھ خودشان در دنیا ( وآخرت ضرر می رسانند."(حج/ 11 گفتم:چقدر احساس تنھایی می کنم گفت:* ( " من کھ نزدیکم"(بقره/ 186 گفتم: تو ھمیشھ نزدیکی من دورم کاش می شد بھ تو نزدیک شوم گفت : واذکر ربک فی نفسک تضرعآ وخیفة و دون الجھر من القول بالغدو و الاصال *
"ھر صبح وعصر پروردگارت را پیش خودت با تضرع و خوف و با صدای آھستھ یاد کن" (اعراف/؟؟؟) نا خواستھ گفتم: الھی وربی من لی غیرک گفت:* الیس الله بکاف عبده *
"خدا برای بنده اش کافیست"(زمر/؟؟) گفتم در برابر این ھمھ مھربانیت چھ کنم؟ گفت:* یا ایھا الذین آمنوا اذکرو الله ذکرآ کثیرآ و سبحوه بکرة واصیلآ ھو الذی یصلی علیکم و
"ای مومنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح وشب تسبیحش کنید او کسی است کھ خودش و فرشتھ ھایش برشما درود می فرستند تا شما را از تاریکیھا بھ سوی نور بیرون برند خدا نسبت بھ مومنین مھربان است."(احزاب/؟-؟) گفتم:غیر از تو کسی را ندارم گفت: ( "از رگ گردن بھ انسان نزدیکترم."(ق/ 16 گفتم : خستھ ام
عقبه ، آدم سخى و بلند نظر بود، هر زمان از مسافرت برمى گشت ، سفره مفصلى ترتیب مى داد و دوستان و بستگان را به مهمانى دعوت مى کرد، و در عین آنکه در صف مشرکان بود، دوست مى داشت که پیامبر اسلام (ص ) را نیز مهمان خود کند.
درمراجعت از یکى از مسافرتها، سفره گسترده اى ترتیب داد و جمعى ، از جمله پیامبر (ص ) را دعوت کرد.
دعوت شدگان به خانه او آمدند، و کنار سفره غذا نشستند، پیامبر (ص ) نیز وارد شد و کنار سفره نشست ، ولى از غذا نخورد، و به عقبه فرمود: ((من از غذاى تو نمى خورم مگر اینکه به یکتائى خداوند، و رسالت من گواهى دهى )).
عقبه ، به یکتائى خدا و رسالت پیامبر(ص ) گواهى داد و به این ترتیب قبول اسلام کرد.
این خبر به گوش دوست عقبه یعنى ((ابى )) رسید، او نزد عقبه آمد و به وى اعتراض شدید کرد و حتى گفت : تو از جاده حق منحرف شده اى .
عقبه گفت : من منحرف نشده ام ، ولى مردى بر من وارد شد و حاضر نبود از غذایم بخورد جز اینکه به یکتائى خدا و رسالت او گواهى بدهم ، من از این ، شرم داشتم که او سر سفره من بنشیند ولى غذا نخورده برخیزد.
ابى گفت من از تو خشنود نمى شوم مگر اینکه در برابر محمد(ص ) بایستى و او را توهین کنى و...
عقبه فریب دوست ناباب خود را خورد، و از اسلام خارج شد و مرتد گردید و در جنگ بدر در صف کافران شرکت نمود و در همان جنگ به هلاکت رسید.
دوست ناباب او ((ابى )) نیز در سال بعد در جنگ احد در صف کافران بود و بدست رزم آوران اسلام کشته شد.
آیات 27 و 28 و 29 سوره فرقان در مورد این جریان نازل گردید، و وضع بد عقبه را در روز قیامت ، که بر اثر همنشینى با دوست بد، آنچنان منحرف گردید، منعکس نمود و به همه مسلمانان هشدار داد که مراقب باشند و افراد منحرف را به دوستى نگیرند، که در آیه 28 سوره فرقان چنین آمده که در روز قیامت مى گوید:
یا ویلتى لیتنى لم اتخذ فلاناً خلیلاً: ((اى واى بر من کاش فلان (شخص گمراه ) را دوست خود، انتخاب نکرده بودم )).
تا توانى میگریز از یار بد
یار بد، بدتر بود از مار بد
مار بد، تنها تو را بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند
پیامبر(ص ) فرمود: احفظ لسانک : ((زبان خود را کنترل کن )).
او بار دیگر عرض کرد: اوصینى ، پیامبر (ص ) نیز همان جواب را داد.
او بار سوم نیز تقاضاى راهنمائى کرد، پیامبر (ص ) باز به او فرمود، ((زبانت را کنترل کن )).
(گوئى او عرض کرد: ((آیا این مسأ له آنچنان مهم است که در هر سه بار مرا تنها به آن توصیه و سفارش فرمودى ؟)) ).
پیامبر (ص ) فرمود: ((واى بر تو، عزیزم ، آیا جز آثار زبان (بى کنترل ) انسان را به صورت ، در درون شعله هاى دوزخ مى افکند؟!)).
بر همین اساس است که امیرمؤمنان على (ع ) در یکى از سخنان خود مى فرماید: المؤمن ملجم : ((انسان با ایمان ، دهنه بردهان دارد)).
والعصر ان الانسان لفى خسر: ((سوگند به عصر که انسان در کاست و زیان است )).
آیا انسانى که از عمرش ، روز به روز مى کاهد و در برابر آن ، کسب فضایل نمى نماید، مانند یخى است که آب مى شود و هیچ مى گردد.
چنانکه حضرت على (ع ) مى فرماید: انه لیس لا نفسکم ثمن الا الجنة فلا تبیعوها الا بها: ((بدانید که جان شما بهائى جز بهشت ندارد، پس به کمتر از آن نفروشید)).
فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره - و من یعمل مثقال ذرة شراً یره .:
((پس هر آن کس که اندکى کار نیک یا بد کند، آن را مى بیند)).
یک نفر عرب بادیه نشین ، سخت تحت تأ ثیر قرار گرفت و عرض کرد: اى رسول خدا ((مثقال ذره ؟!)) (یعنى حتى یک ذره عمل فراموش نمى شود؟).
پیامبر (ص ) فرمود: آرى .
بادیه نشین : فریاد برآورد: و اسواتاه (واى بر من در مورد آشکار شدن بدى ) و گریه مى کرد.
رسولخدا (ص ) وقتى حال او را دید، فرمود این بادیه نشین کسى است که دلش از ایمان ، خبر مى دهد و آمیخته با ایمان است )).
و وقتى صعصعه ، عموى فرزدق ، این دو آیه را شنید، گفت :
حسبى من القرآن ما سمعت ، لاابالى بعد هذه الایة ان لا اسمع من القرآن شیئاً.
:((از قرآن همین آیه را که شنیدم ، براى من کافى است ، و بعد از شنیدن این آیه ، باکى ندارم که دیگر هیچ آیه اى از قرآن را نشنوم )).
طبقه بندی: اثر شدید ایه قران
By Ashoora.ir & Night Skin